در و دیوار

درد و دل های من از روزگار

در و دیوار

درد و دل های من از روزگار

به مناسبت کوچ


یغما گلرویی

دیوارِ کوچه‌ی‌ ما هم‌سن‌ و سالمونه‌ !

اون‌ سرگذشت‌ِ نسل‌ِ خاکسترُ می‌دونه‌ !


ما آرزوهامون‌ُ رو آجراش‌ نوشتیم‌ !

گفتیم‌ که‌ تو جهنم‌ دنبال‌ِ یه‌ بهشتیم‌ !


تو بچه‌گی‌ نوشتیم‌ : یا مرگ‌ یا مصدق‌ !

نفت‌ُ ترانه‌ کردیم‌ ، ما بچه‌های‌ عاشق‌ !


تو فصل‌ِ نوجوونی‌ داس‌ُ چکش‌ کشیدیم‌ !

اعدامِ زنبقا ر ُ با داس‌ِ حیله‌ دیدیم‌ !


فصل‌ِ جوونی‌ِ ما دیوارِ خسته‌ی‌ سَرد ،

پیراهن‌ِ قشنگ‌ِ شب‌نامه‌ رُ به‌ تن‌ کرد !


از آسمون‌ صدای‌ بال‌ِ کبوتر اومد !

تقویم‌ِ خون‌ ورق‌ خورد ! گفتن‌ قُرُق‌ سَر اومد !


امّا نشد رهایی‌ شعری‌ بشه‌ رو دیوار !

ما جنگُ دوره کردیم تو بُهت‌ِ دودُ رگبار !


وقتی‌ شقیقه‌هامون‌ جوگندمی‌ شد آخر ،

تو آسیاب‌ِ صبرِ اون‌ جنگ‌ِ نابرابر !


دیوارِ کوچه‌ زخمی‌ از خنجرِ بلا بود !

شعرای‌ یادگاریش‌ با اشک‌ِ مادرا بود !


اون‌ زخما رُ پوشوندن‌ با رنگ‌ُ ننگ‌ُ انکار !

گفتن‌ : نوشتن‌ از عشق‌ ممنوعه‌ روی‌ دیوار !


ما پا به‌ پای‌ دیوار ویرون‌ شدیم‌ ، تکیدیم‌ !

حرفای‌ قلبمون‌ُ رو آجراش‌ ندیدیم‌ !


حالا دیگه‌ رو دیوار چیزی‌ نمونده‌ باقی‌ ،

جز آگهی‌ِ مرگ‌ِ هم‌کوچه‌های‌ یاغی‌ !

هم کوچه های یاغی !

چیزی نمونده باقی !

چیزی نمونده باقی ...

نظرات 3 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 14:44 http://edel.blogsky.com

سلام ی حرکت تازه ی دیوار جدید تبریکککککککککککک
خیلی عالیه

سلام.

ممنون از حضورتون

زهرا سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 23:42

ولی حسابی جا خوردم
امروز صبح بعد از مدتها خواستم به وبلاگها سر بزنم
مطمئن بودم مطلب جدید دارید
ولی وقتی رسیدم به این دیوار...
خدا رو شکر هنوز هم هستید
موفق باشید

سلام.

ممنون از حضور شما

زهرا سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 09:47

سلام
چه خبر شده؟
چرا خوردم به دیوار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام.
تشبیه جالبی بود..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.